علیعلی، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 13 روز سن داره

بهترین هدیه زندگیمون

10 ماهگی

به نام خدای بخشنده مهربوووون   بازم سلام   بی مقدمه میریم سر اصل مطلب   اینم از عکسای 10 ماهگی: کیک عید قربان و طبق معمول انگشت عنایت علی آقا   امان از دست این پسر شکمو که هلاکه جیگره و مهلت نمیده خنک بشه.مامان فدای گریت   اولین باری که گریب فروت را دیدی و خوردی!!!به قول دایی این دیگه چیههههههه!!!!   من فکر کنم با وجود اون سیم توی دستت حتما برق گرفتت که اینطوری نگاه میکنی. فدای نگات   واقعا بدون شرح   قربون شعر خوندن و دست زدنت بشم من   بالاخره راضی شدی تو وان بشینی.خداروشکر ...
13 دی 1390

اواخر 9 ماهگی

به نام خدای خیلی مهربوووون   خدایا شکرت که پسر بلایی مثل علی رو به ما دادی شکرتتتتتتت   سلام سلام صد تا سلام   من واقعا مامان تنبلی نیستم این روزا دانشگاه و شیطونیای علی واقعا نمیزاره ما به چیز دیگه ای فکر کنیم ما حتی روزها و شبهاست که درست نخوابیدیم به خدا ما خیلی....خلاصه بخشید دیر شد دیگه.   از هر چه بگذریم سخن دوست خوش تر است اینم از عکسای علی طلا در 9 ماهگی       میبینید پسر ورزشکار من چه استعدادی در زمینه بسکتبال داره.ماشالله پسرم   شکموووووو.همه خولاکیامونو که تو خولدی پسل شکمو(نوش ج...
13 دی 1390

9 ماهگی

به نام خدای مهربووووووووون     مهربوووووووووووووووووووون     خیلی خیلی مهربوووووووووووووووووووووون   سلام   و بالاخره علی در ٩ ماهگی که البته هنوز تموم نشده و همچنان در ٩ ماهگی به سر میبره با وزن ٩ کیلوگرم   در این ماه هم علی کارای جالبی انجام میده و مهم ترینش این که بالاخره در تاریخ ٣٠/٧/٩٠ یعنی دو روز پیش وقتی توی خونمون من و باباییش نشسته بودیم علی اومد و میز عسلی رو گرفت و وایستاد  کنارمون .یه چیزایی گفت و یدفه همینطور الکی و بلند بلند شروع کرد به خندیدن .مام همینجور هاج و واج که این چرا میخنده بعد یه دفه گفت بابا مامان پ...
4 آبان 1390

8 ماهگی

به نام خدای مهربوووووووووووووووون   سلام                                                         سلام   علی تو ٨ ماهگی روز به روز کارای جدیدتری یاد گرفت و هر روز با مزه تر و شیطون تر از دیروز میشد منم تو این ماه بیشتر ازش فیلم گرفتم تا کارای با مزه اش و ثبت کنم .ولی یه سری عکسم گرفتم که میزارم براتون. تو ٨ ماهگی مهم ترین کاری که یاد ...
2 آبان 1390

علی در 7 ماهگی

به نام خدای خیلی خیلی مهربون   اینم یه چند تا از  عکسای علی در ٧ ماهگی (البته با تاخیر)   علی آقا ذوق زده منتظر خوراکیای خوش مزه ای که تو دست مامانشه:   بچه مثبت:   اینم علی در حال مصرف شیشه:   بدون شرح: ...
2 آبان 1390

جشن دندونی علی(7 ماهگی)

بسم رب الرحیم   سلام و سلام صد تا سلام   یه اتفاق خیلی خیلی خوبه دیگه که تو این تابستون برای علی آقا افتاد این بود که.....   اولین دندون  علی جونم  دراووووومدددددددددددد   شب عیدفطرمصادف با 8 شهریور 1390 مصادف با 7 ماه و 20 روزگی علی   سر شام نشسته بودیم و من داشتم با قاشق بهش غذا میدادم که دیدم یه  چیزی تق تق صدا میده و فهمیدیم که بعلههههههههههه اولین مروارید سفید و خوشگلش بدون درد و تب و دردسر زیاد دراومد. قرار شد جمعه  که اکثرا تعطیلند و میتونن بیان براش جشن دندونی بگیریم. منو باباییش رفتیم بیرون و کیکو سفارش دادیم و خلاصه مقدمات کار شروع...
23 شهريور 1390
15784 0 13 ادامه مطلب

علی آقا مشتی علی میشود

بسم رب الرضا(ع)   سلام سلام سلاممممممممممممممممممممممم   علی تابستون خوبی رو پشت سر گذاشت و اتفاقات خوبی توی تابستون افتاد.که بهترینش اولین سفر علی به مشهد بود که امام رضای مهربون به برکت وجود علی آقا قسمت ماهم کرد که به پابوسش بریم  و خیلی خوب ازمون پذیرایی کرد .  جالبیش اینجا بود که روز حرکت ما دقیقا افتاد ٢٨ مرداد که مصادف بود با دومین سالگرد ازدواجمون. منم کیک پختم که تو قطار جشن بگیریم.و بعد از ظهر همه با هم یعنی ما ٣ نفر با خاله مریم و عمو امین و باباحاجی و مامانی و دایی حسین با یه ون رفتیم ایستگاه قطار دو تا کوپه کنار هم بودیم.شب جشن گرفتیم . شبهای قدر رو مشهد بودیم .پار...
23 شهريور 1390

5 تا 6 ماهگی علی مامان

به نام خدای مهربوووووووووووووووووووووووون   دوباره سلام.اینم از عکسای 5 تا 6 ماهگی علی جون ما:   در اینجا من برای اولین بار توی حموم خودم تهنا تو تشت نششتم و نمیفتم مگه اینکههههههههه بخوام اون اردکه رو بگیرم  که اون وقت مجبورم دستمو ول کنم اون موقع اونوقت حتما میفتم پشششششش اردکه رو بعدا میگیرم.   فرنی خورون شروع میشوددددددددددد: وای که چقد این فرنی خوش مزه است ولی چلا خشیش باژی درمیاری قاشق قاشق بهم میدی مامان؟؟؟ آهان این شد همشو میخوام با هم بخولمممممممممم   پشوورد اینو یکی بمن بگه ممنون میشم واقعا   در اینجا ...
16 مرداد 1390