علیعلی، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 17 روز سن داره

بهترین هدیه زندگیمون

تولد تولد تولد یک سالگی

به نام خدای مهربون که تو بهترین روز زندگیمون بهترین هدیه زندگیمونو بهمون داد  که ما اسمشو علی گذاشتیم و حالا این علی آقای گل شده         1 ساله   مروری بر یک خاطره:   ((الو مریم سلام خوبی؟تبریک میگم داری خاله میشی... چی؟وااااای مبارکههههههه .و بعد هم انتشار خبر به همه و پخش شیرینی....هر ماه نوبت دکتر انتظار انتظار فقط برای یک بار شنیدن صدای قلب و اطمینان از سالم بودن بچه...دکتر از چه ماهی بچه تکون میخوره؟از کی میشه توی سونوگرافی دیدش ؟پس کی معلوم میشه دختره یا پسر. صبر کن صبر کن صبر کن ...که یدفه یه اتفاق شد نور علی نور...عمل آپان...
22 بهمن 1390
11601 0 11 ادامه مطلب

11 ماهگی

بسم رب الرحیم   سلام اینم از عکسای 11 ماهگی  بی مقدمه:   اولین سلمونی رفتن علی کوچولو در تاریخ 1390/10/1   دیگه صبرت تموم شد و میخواستی فرار کنی .بیچاره آرایشگر با چه سختی موهای تورو کوتاه کرد.   شب یلدا خونه باباحاجی اینا:         بعد شب چله هم که اینقدر خوراکی خورده بودی که داشتی...بابا حاجی هم اومد و یه ماساژحسابی بهت داد و توام کیف میکردی.بهشته دیگه..     بنده خدا دایی حسین که هر کاری میکنه تا تو بخندی و خوش باشی.دستش درد نکنه.خیلی دایی خوبیه قدرشو بدونیا.بعدا بچشو نزنیا باشه مامانی؟؟؟   این عکسم و...
13 دی 1390

علی در خواب

به نام خدای مهربون   سلام اینا چند تا از عکسای خواب علی گلیه که همیشه خیلی آروم و ناز میخوابه و انگار نه انگار این همون پسر شیطونه هست.               ...
13 دی 1390

محرم و همایش شیر خوارگان حسینی

بسم رب الحسین(ع)   السلام علیک یا علی اصغر حسین(ع)   سلام   بالاخره ماه محرم رسید.وقت این رسید که علی باید خیلی چیزا رو بفهمی.اینکه چرا مامانش هر وقت بهش شیر میده بغض میکنه و چرا هر وقت آب میخوره همه میگن سلام بر حسین و لعنت بر یزید.! تا روز علی اصغر (ع)همش هفت روز وقت داریم.همه چیز برای علی عجیبه .رنگ لباسا.اشک توی چشما سینه زنی ها.با چشمهای معصومش به سینه زن ها نگاه میکنه و سعی میکنه مثل اونا رفتار کنه. لباس سقاییش آماده است.ولی من....نمیدونم چرا حالا که شیر خواره دارم اصلا دلم نمیخواد این روز برسه و اصلا دوست نداشتم به همایش شیر خوارگان حسینی بر...
13 دی 1390

شیطونی های علی بلا

به نام خدای مهربووووون   این علی آقا همونطور که از قبل تولدش انتظار میرفت بسیار بچه باهوش و پر جنب و جوشیه . ماشالله.ولی خب همین شیطونی هاش باعث شده ما یکسره توی خونه دنبالش بدویم و حسابی هممونو از نفس انداخته.الان به راحتی دست میزنه.آواز میخونه.سعی میکنه پشتک بزنه.نشکونمون میگیره.روی جانماز الله اکبر میخونه .عاضق توپ بازیه و روی دو زانوش میشینه و برامون توپ و میندازه و دست میزنه تا مام براش بندازیمش.عاشق قایم موشکه و پرده رو میاره جلوی صورتشو و میده کنار و هی میگه دهههههه.بسایر بسیار خوش خنده است و ماشالله همش میخنده و جالب تر از همه این که تو هر سوراخ سونبه ای که میخواد...
13 دی 1390

10 ماهگی

به نام خدای بخشنده مهربوووون   بازم سلام   بی مقدمه میریم سر اصل مطلب   اینم از عکسای 10 ماهگی: کیک عید قربان و طبق معمول انگشت عنایت علی آقا   امان از دست این پسر شکمو که هلاکه جیگره و مهلت نمیده خنک بشه.مامان فدای گریت   اولین باری که گریب فروت را دیدی و خوردی!!!به قول دایی این دیگه چیههههههه!!!!   من فکر کنم با وجود اون سیم توی دستت حتما برق گرفتت که اینطوری نگاه میکنی. فدای نگات   واقعا بدون شرح   قربون شعر خوندن و دست زدنت بشم من   بالاخره راضی شدی تو وان بشینی.خداروشکر ...
13 دی 1390

اواخر 9 ماهگی

به نام خدای خیلی مهربوووون   خدایا شکرت که پسر بلایی مثل علی رو به ما دادی شکرتتتتتتت   سلام سلام صد تا سلام   من واقعا مامان تنبلی نیستم این روزا دانشگاه و شیطونیای علی واقعا نمیزاره ما به چیز دیگه ای فکر کنیم ما حتی روزها و شبهاست که درست نخوابیدیم به خدا ما خیلی....خلاصه بخشید دیر شد دیگه.   از هر چه بگذریم سخن دوست خوش تر است اینم از عکسای علی طلا در 9 ماهگی       میبینید پسر ورزشکار من چه استعدادی در زمینه بسکتبال داره.ماشالله پسرم   شکموووووو.همه خولاکیامونو که تو خولدی پسل شکمو(نوش ج...
13 دی 1390

9 ماهگی

به نام خدای مهربووووووووون     مهربوووووووووووووووووووون     خیلی خیلی مهربوووووووووووووووووووووون   سلام   و بالاخره علی در ٩ ماهگی که البته هنوز تموم نشده و همچنان در ٩ ماهگی به سر میبره با وزن ٩ کیلوگرم   در این ماه هم علی کارای جالبی انجام میده و مهم ترینش این که بالاخره در تاریخ ٣٠/٧/٩٠ یعنی دو روز پیش وقتی توی خونمون من و باباییش نشسته بودیم علی اومد و میز عسلی رو گرفت و وایستاد  کنارمون .یه چیزایی گفت و یدفه همینطور الکی و بلند بلند شروع کرد به خندیدن .مام همینجور هاج و واج که این چرا میخنده بعد یه دفه گفت بابا مامان پ...
4 آبان 1390

8 ماهگی

به نام خدای مهربوووووووووووووووون   سلام                                                         سلام   علی تو ٨ ماهگی روز به روز کارای جدیدتری یاد گرفت و هر روز با مزه تر و شیطون تر از دیروز میشد منم تو این ماه بیشتر ازش فیلم گرفتم تا کارای با مزه اش و ثبت کنم .ولی یه سری عکسم گرفتم که میزارم براتون. تو ٨ ماهگی مهم ترین کاری که یاد ...
2 آبان 1390

علی در 7 ماهگی

به نام خدای خیلی خیلی مهربون   اینم یه چند تا از  عکسای علی در ٧ ماهگی (البته با تاخیر)   علی آقا ذوق زده منتظر خوراکیای خوش مزه ای که تو دست مامانشه:   بچه مثبت:   اینم علی در حال مصرف شیشه:   بدون شرح: ...
2 آبان 1390