عکسای متفرقه از علی از اسفند تا خرداد
بسم رب
سلام سلام بالاخره امتحانای خسته کننده مامان علی تموم شد.
واقعا شرمنده که اینقدر دیر اومدم این چند ماه خیلی گرفتار بودم از بعد راهیان نور حسابی
سرما خوردم و تا 15 فروردین همجنان مریض بودم .بعد عیدم که اثباب کشی داشتیم و
حسابی خسته شدیم بعدشم کلاسا و امتحانا و .....تا الان که تازه دیروز امتحانم تموم شد و
اومدم.
تو این مدت اتفاقات زیادی افتاد مهم تر از همه این که علی دیگه کاملا حرف میزنه و همه
حرفارو میگه فقط بعضیاشو یه خورده غلط غلوط.
و مهم ترین اتفاق امسال ما ورود یه فرشته کوچولو به زندگیمون بود.
بله بلاخره علی 11 فروردین 1392 پسر خاله شد.محمد طاها ی خوشگل و فندق من بدنیا
اومد.
اصلا فکرشم نمیکردم که علی انقدر از پسر خالش خوشش بیاد و بدون حسادت و ناراحتی
دائما بوسش میکنه و بغلش میکنه .بعضی وقتام بهمون میگفت هیسسسس نینی خان
پیش کرده یعنی خوابه.یا میگه (بوس نه نی نی مرمز )یعنی اگه بوس کنی پوست نینی
قرمز میشه.
یسری عکس تو گوشیم داشتم از هر دوتاشون که براتون میزارم.
راستی خودم یه وبلاگ برای محمد طاها جونم ساختم یدونه ام مامان و باباش که تو پیوندام
هست.خوشحال میشم اونجام یه سر بزنید.
همونطور که گفتم علی همه حرفارو میزنه و راحت منظورشو میرسونه منم حرفایی رو که
با مزه تر میگه و اشتباهی میگه رو براتون میزارم
الام=سلام
خو یی =خوبی؟ من نه ای تو ام=من نمیتونم من به اد نیتم=من بلد نیستم
من با بابا کار دا ام=من با بابا کار دارم. قام قام سبزی=ماشین سبزی فروش
ای تیتون=ای شیطون ای درتق=ای سرتق من عشل مامانم=من عسل مامانم
نه ای خوام=نمیخوام به تنی=بستنی چه آغ=چراغ
به خونه ای که تازه رفتیم هر دفه میریم خونه میگه =اینجا خانه جدید ماشت
من خونه باباحاجی دوست دارم=من خانه باباحاجی دوشت
وقتی یه نفرو دوست داره =من تو و دوشت
با اون=بارون من اژا خوام=من غذا میخوام مامائیه من=مامانیه من
هرکی اذیتش کنه بده مثلا من نذارم بره تو بالکن=ای مامائیه بد ای مامائیه بد ای مامائیه بد و اییییی باباااااا
قان قان باباجونو خ آب نکن=خطاب به عمو جعفر هر دفه بهش میگه ماشین باباجونو خراب
نکن
کل شعر یه توپ دارم وقتی علی بخونتش میشه این= توپ دا ام قلقلیه .اون آبیه.نه
مرمزه(قرمزه).تا کجاااااا میره.بابام بهم ا توپ قلقلی داااااد هورااااااااااا.بعدم برا خودش
دست میزنه
اینم یه شعر دیگه= با اون میاد شر شر پست خانه هاجر هاجر غروسیه هوررررااااااااااااااا
من فقط نمیدونم این علی چرا به خونه میگه خانه ؟هیچ کسم دورو برش اینو نمیگه
وقتی پسر خاله جونش گریه میکنه بهش میگه=باشه باشه گیه نکن .آغون بعدم هر هر
میخنده
و کللللیییییییییییییییییی حرف دیگه که نمیدونم چرا یادم رفت هر وقت یادم اومد میگم.البته
گفتم اینا با مزه هاش بود همه حرفارو دیگه خداروشکر میگه.
اینم از عکساش:
یادش بخیر وقتی هنوز عسل خاله دنیا نیومده بود و ما تازه خبردار شده بودیم که به زودی
خاله میشیم مریم که اومد خونمون براش این کیک رو پختم:
اینم از عسل خالههههههههههههههه:
این عکس مال همین چند دقیقه پیشه:
علی کوچولو آقا ببره میشود در نمایشگاه کودک:
علی و محمد طاها در هایپر .منم اگه اونقدر تو فروشگاه آتیش میسوزوندم همینطوری
خوابم میبرد علی آقا :
اینم یه مدلشه:
علی و محمد حسین گل پسره نسرین(دوست من):
اینم البته یه مدل از علیه ولی فکر نکنم خودش باشه
یک شب قبل سال تحویل با لباسای عید البته ببخشید عکسش یکم تاریکه:
زیارت امام زاده اسماعیل باراجین:
قربون دماغ یخ زدت:
تو کل راهیان نور هیچ جا به اندازه فکه به علی خوش نگذشت:
راستی ما یه تازه وارد دیگه ام داریم که روز 2 خرداد بدنیا اومد.دختر عموی خودم آنیسا
خانم گل که ایشالله قدمش مبارک باشه و خدا برای عمو حسین و زن عموی عزیزم نگهش
داره.
این عکس چند ساعت بعد تولدشه تو بیمارستان:
اگه گفتید تو مشت علی چیه؟
اینم دیروز تو پارک چیتگر گرفتیم:
اینم از روز مرد و 6 تا مرد ما: