علیعلی، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 28 روز سن داره

بهترین هدیه زندگیمون

مشهد اسفند 90

1391/3/6 20:17
نویسنده : مامان علی
1,393 بازدید
اشتراک گذاری

بسم رب

 

دوباره سلام

 

بعد از تولد علی جون ما یه سفر سه نفره داشتیم به مشهد مقدس که جای همتون خالی

بود و البته علی برای همتون دعا کرد:

 

اینم از روایت تصویریش

 

علی با هر صدایی باید یه سرک به بیرون کوپه میکشید:

 

 

اینم پسر بلای من  با کلاه ریحانه کوچولو دختره عمو مقداد دوست بابایی

که تو این سفر با هم بودیم:

 

علی حسابی از این ماهی های زرد و تپل که تو لابی هتل بودن خوشش اومده بود :

 

هر کاری بابایی میکنه توام باید انجام بدی شیطون بلا!!؟؟

 

قیافه علی شکمو وقتی غذارو تو دست گارسون دیده:

 

 

متاسفانه پسر ما علاقه زیادی به پفک داره:

 

اینم علی و ماشینش در الماس شرق :

 

یکی از کارای بامزه علی اینه که هیچیو تنهایی نمیخوره و تعارف هم نمیکنه .وقتی میگه

بخور باید ازش بگیری وگرنه قهر میکنه کلی حال میکنه به ما غذا میده. الهی قربونش بشم:

 

اینم از فرشته کوچولوی همسفر ما ریحانه خانم و علی که حسابی با 6 ماه اختلاف

احساس بزرگی بهش دست داده:

 

 

پسر گلم در حال ناز کردن دوست کوچولوش:

 

و پاسخ ریحانه خانم جیگر طلا:

 

میگم این پسره بلای مامانه باور نمیکنید آخه ببینید تنهایی کجا نشسته!!!

 

 

یا علیبای بای

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان نگین
15 خرداد 91 13:32
سلام مامانی. روز مادر که گذشت و روز پدر رو بهتون تبریک میگم. زیارت قبول. علی آقا از شما هم ممنون که برامون دعا کردی. خوب شیطون بلا شدی ها کاش ما هم اونجا بودیم از دستت غذا میخوردیم. چه کیفی داره ها