علیعلی، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 29 روز سن داره

بهترین هدیه زندگیمون

علی 2 تا 3 ماهگی

1390/3/8 19:57
نویسنده : مامان علی
2,086 بازدید
اشتراک گذاری

به نام یگانه آفریننده مهربان

 

سلام سلام پسر گلم .فدات بشه مامان .این چند وقته اینقدر شیرین شدی  و کارای با مزه

 میکنی که من حتی وقت ندارم به کارای خونه برسم چه برسه بیام و عکساتو بزارم اینجا.

 تو این چند وقته موهات کلی ریخته و داری کچل میشی البته تو همه جوره

خوشگل و خوش تیپ و خوش قیافه و دختر کشی  اصلا نگران نباش جیگرم.از

حالا حسابی داری تلاش میکنی راه بری تا میگیریمت بغل زور میزنی پاشی

حرف زدنم که دیگه نگو .آغون آغون کمترینشه.به میگی آقا میگی .گه

میگی.حتی سعی میکنی پشت سر هم حرف بزنی و جملات طولانی بگی و

کلیییییی حرف دیگه ! فکر کنم تا دو سه ماه آینده دیگه کاملا حرف

بزنی.حسابی عاشق حموم رفتنی و کلی حال میکنی .از لحظه ای که

لباساتو در میارم میفهمی کجا میخوایم بریم و کلی میخندی و ورج و وورجه

میکنی.

دیگه اینکه صداهارو خوب میشناسی و فورا سرتو رو به صدا برمیگردونی.اسم

علی برات آشناست ولی هنوز نمیدونی اسم خودته .جالب ترین چیزی که یاد

گرفتی چند وقت بعد تولدت و خیلی برای من جالب بود و خوشحالم کرد

سرفه کردن بود قبلش همش آب دهنت میپرید تو گلوت و مجبور بودیم زود برت

گردونیم و بزنیم پشتت تا یه روز فکر کنم یک ماهت بود حدودا که دیدم سرفه

میکنی اونم حسابی محکم و مردونه.

 

الان تو 3 ماه و 18 روزگی هستی  این عکسا بین 2 ماهگی تا الانته:

 

مامان اینا همش مال منههههههههههههه؟؟!!

 

تو خوابم دست از سر من برنمیداری ماماننن؟؟؟؟؟

 

اینجا دو ماهمه و دیگه راحت میتونم تو کریرم بشینم و هی سر نمیخورم.ولی یه

خورده با کریر سنگین شدم و فقط بابام میتونه بلندم کنه.مامانم زورش نمیرسه

هه هه

 

 

این عروسکو خاله مریم برای ختنه سرونم خریده مامانم میگه دایناسوره ولی من از این

پایین فقط یه شکم و لب گنده میبینم و راستشو بخوای خیلیم ازش میترسم.

 

درسته که هنوز راه نمیرم ولی خب منم کفش دلم میخواست دیگه خلاصه دایی حسین

 فهمید و برام یه جفت خفنشو خرید.

 

باز من خوابیدم و این مامان اومد سراغم.

 

اینجا 2 ماهم تازه تموم شده بود با مامانی و باباجون و دایی حسین رفته بودیم

جمکران.البته اینجا تو چادریم و داریم صبحونه میخوریم.این اولین باری بود که رفتم

قم.خیلی خوش گذشت

 

شکمم گنده شده که شده مگه چیه هر چی خوردم نوش جونم

 

 

 

دارم کچل میشم!!

 

ببین مامان بدخواه مدخوا داشتی به خودم بگو به قول بابا  آلبوم بده قبرستون تحویل بگیر!

 

کوهپیمایی خانواده اردیبهشت ماه.تا اون بالای کوه بکوب رفتم ولی حسابی گشنه شده

بودم...

 

برای همین رفتیم قهوه خونه و یه دلی از عزا در آوردیم دیگه!

 

 

تو اون بالا چیکار میکنی مامان؟!

 

 

این عکس دیگه خیلی داغه مال همین دو روز پیشه.الان یه هفته ای میشه که یاد گرفتم

خودمو برگردونم به پهلو .خداکنه بارسلونا ببره.من تلویزیون خیلی دوس دارم

 

 

البته به رادیو هم خیلی علاقه دارم .

راستی چرا همه هی منو بوس میکنن حتی این پشه ها.ای خداااااااا

 

هیشکی که با من حرف نمیزنه منم از این خرسه خوشم اومده همینطوری زول زده به منو

 به همه حرفام گوش میده خلاصه حسابی باهم رفیق شدیم.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامانی شیما وحدیث
8 خرداد 90 16:29
وااااااااااای خدای من چه عکسای خوشملی .چه مامان مهربونی که این همه عکس نانازی برامون گذاشته که تو پسمل نانازی رو ببینیم . مامان علی جون سلام .خیلی ازمطلب درباره ی وبلاگ خوشم اومد .منم ازصمیم قلب دعا میکنم که علی جون ازیاران امام زمان (عج)باشه . به ماهم حتما سربزنید