9 ماهگی

به نام خدای مهربووووووووون     مهربوووووووووووووووووووون     خیلی خیلی مهربوووووووووووووووووووووون

سلام

و بالاخره علی در ٩ ماهگی که البته هنوز تموم نشده و همچنان در ٩

ماهگی به سر میبره با وزن ٩ کیلوگرم

در این ماه هم علی کارای جالبی انجام میده و مهم ترینش این که بالاخره در تاریخ ٣٠/٧/٩٠ یعنی دو

روز پیش وقتی توی خونمون من و باباییش نشسته بودیم علی اومد و میز عسلی رو گرفت و وایستاد

 کنارمون .یه چیزایی گفت و یدفه همینطور الکی و بلند بلند شروع کرد به خندیدن .مام همینجور

هاج و واج که این چرا میخنده بعد یه دفه گفت بابا مامان پشت سر هم این دوتا کلمه رو تکرار میکرد و

میخندید .و خندش حسابی مارم به خنده انداخته بود.

خلاصه اینکه بالاخره علی آقای ما اولین کلماتش رو گفت  و جالبیش به

اینه که برای اینکه مامان  و باباش با هم دعواشون نشه هر دو کلمه رو

با هم گفت و حسابی سورپرایزمون کرد.الهی فداش بشه مامانش

الان دیگه راه میره و برای خودش حرفای جالیبی میزنه و خیلی ذوق

میکنه که میتونه یه کلماتی رو بگه.از بازی های مورد علاقه اش توپ

بازی و قام قام کردن باماشینه که البته نه فقط ماشین بلکه هر چی گیر

 بیاره مثل ماشین روی زمین میکشه و قام قام میکنه.

یه کار خیلی جالب دیگه اش اینه که دهنشو به صورت مامان و مامانیش

 میچسبونه و میگه بود بود بود .یه جورایی بوسمون میکنه و خودشم

 میخنده.

بازی لی لی لی لی حوضک و کلاغ پرم خیلی دوست داره.

چند وقت پیشم رفته بودیم عقد کنون یکی از دوستامون که دختر ریحانه

 دوستم که اسمش مشکاة هست هم اونجا بود.مشکاة ٨ روز از علی

بزرگتره و تو بیمارستان علی یعنی نجمیه بدنیا اومد.گفتم بزرگتره که با

دیدن این عکسا خدایی نکرده فکرای...نکنید.اینا فقط میخوان دوست

بمونن

خوش تیپیم عالمی داره ها....

مشکاة بیا بالا پیس من بیشین..

 خلاصه ما از این مشکاة خانم خوشمون اومد و  دعوتش کلدیم فلداش اومد خونمون.

مامان میگم باژم اژ این نینیا که انداژه منه دعوت کن بیان پیسم.باسه؟!!!