علیعلی، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 20 روز سن داره

بهترین هدیه زندگیمون

اولین حموم علی در ده روزگی

به نام یگانه آفریننده مهربان   سلام پسرم .10 روز اول برای من خیلی طولانی شده بود و همش دلم میخواست زودتر بند نافت بیافته من بیشتر از تو عذاب میکشیدم و دوست داشتم زودتر ببریمت حموم.شب 10 روزگیت بود و من به مامانی گفتم دیدید 10 روز شد و نیافتاد .که یدفه نصف شب بیدار شدم دیدم یه چیزی افتاده روی پپتو اول ترسیدم بعد رفتم جلوتر و دیدم که آخخخخخخخ جوووون بند نافش افتاده علی مامان. فردا صبحش با خوشحالی همه وسایل حمومتو آماده کردم و با هزار نذر و صلوات و آیت الکرسی خوندن بردیمت حموم.وای که چقدر چرک بودی پسر .مامانی نگهت داشته بود من میشستمت.خیلی سر سری بودی عین ماهی لاغر و کوچولو .پوستت میومد تو دست.تو تمام مدتی که شستیمت و آوردیمت ...
7 ارديبهشت 1390

1 تا 40 روزگی علی

به نام یگانه آفریننده مهربان   سلام پسر گلم .این عکسا مربوط میشه به 40 روز اول زندگیت:   علی با شناسنامش .مبارک  باشه گل پسرم   علی در راه بیمارستان تا خونه     نمیدونم چرا ترسیدی ولی من عاشق این عکستم پسرم   یه خواب راحت مثل اون موقع که تو شکمم بودی     علی و بابایی باز داری به چی فکر میکنی؟؟؟؟ ...
7 ارديبهشت 1390

نظر الهی و دیدار بعد از 9 ماه انتظار

به نام یگانه آفریننده مهربان   سلام پسرم.بالاخره بعد از 9 ماه انتظار گل پسر ما در بیمارستان نجمیه تهران ساعت 9 صبح روز دوشنبه 19/11/1389 سالم و سر حال از راه رسید.یه نینی کوچولوی 2 کیلو 900 گرمی که قدشم 47 سانتی متر بود.فسقلی مامان   ما دو روز تو بیمارستان موندیم و منتظر بودیم جنابعالی شکمت راه بیافته تا مرخص بشیم.دیگه بیخیال شده بودیم و میخواستیم بیایم و منتظر بودیم فیلم بردار بیمارستان بیاد و از تو توی بخشم فیلم بگیره که دقیقا همون موقع شدیدا شروع کردی به گریه که منم از ترس گریم گرفت و دیدیم که بعلههههههههه علی آقا بالاخره کار خودشو کرده و خیال هممونو راحت کرد.رسیدیم خونه یه گوسفند جلو پات کشتنو رفتیم تو خونه م...
7 ارديبهشت 1390

قبل از یک ماهگی

به نام یگانه آفریننده مهربان   سلام سلام پسر گلم امروز میخوام چند تا عکس بزارم که  مربوط میشه به قبل از یک ماهگیت علی جون شما اینجا همش 2 روزته اینجا هم هنوز حدودا 12-13 روزت بود و منو بابایی رفتیم برات این لباسو خریدیم تا تو عروسی خاله مریم که 7 اسفند بود بپوشی. اینجا هم 21 روزت بود و این لباسو که یه سرویس 21 تیکه بود  با یه پشه بند موزیکال خاله مریم وقتی بعد عروسیشون اومدن خونه مامانی اینا برات آوردن. خاله مریم قبلا هم کادو برات زیاد آورده بود.قبل از تولدت.یه جفت کفش بافتنی و یه مجسمه مادر و بچه و یه آلبوم  عکس و خاطرات برات آورده...
7 ارديبهشت 1390

علی در حالات مختلف

کیک 10 روزگی   علی در بغل مامان بزرگش(مامانی)   الهی فدات بشم با این خوابیدنت   ای شیطون بلا   خدا میدونه داری به کی فکر میکنی جیگر طلا ...
7 ارديبهشت 1390

بهترین روزهای زندگیمون

به نام یگانه آفریننده مهربان پسر مامان سلام.بالاخره این مامان تنبل تصمیم گرفت برات وبلاگ بزنه البته از اولین روزای زندگیت تمام خاطراتت رو تو دفتر نوشتم ولی احتمالا وقتی تو بزرگ شی وبلاگ برات جالب تر خواهد بود و برای خود من هم جالب تره چون میتونه همراه با عکس باشه. با اومدنت روزهای خوش زندگی منو بابات خوش تر شد و وقتی فهمیدیم مسافر کوچولوی ما به زودی مارو از تنهایی دونفرمون در میاره خیلی خوشحال شدیم و به همه شیرینی دادیم.   از اینکه تو دوران سخت بارداری چی بر من گذشت میگذریم چون نتیجش اینقدر شیرین بود که همه اون تلخی ها از یادم رفت. خدا در روز ١٩/بهمن/١٣٨٩ بهترین هدیه زندگیمون و بهمون داد که اسمش رو به یاد عموی خو...
7 ارديبهشت 1390