علیعلی، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 20 روز سن داره

بهترین هدیه زندگیمون

جشن دندونی علی(7 ماهگی)

بسم رب الرحیم   سلام و سلام صد تا سلام   یه اتفاق خیلی خیلی خوبه دیگه که تو این تابستون برای علی آقا افتاد این بود که.....   اولین دندون  علی جونم  دراووووومدددددددددددد   شب عیدفطرمصادف با 8 شهریور 1390 مصادف با 7 ماه و 20 روزگی علی   سر شام نشسته بودیم و من داشتم با قاشق بهش غذا میدادم که دیدم یه  چیزی تق تق صدا میده و فهمیدیم که بعلههههههههههه اولین مروارید سفید و خوشگلش بدون درد و تب و دردسر زیاد دراومد. قرار شد جمعه  که اکثرا تعطیلند و میتونن بیان براش جشن دندونی بگیریم. منو باباییش رفتیم بیرون و کیکو سفارش دادیم و خلاصه مقدمات کار شروع...
23 شهريور 1390
15794 0 13 ادامه مطلب

علی آقا مشتی علی میشود

بسم رب الرضا(ع)   سلام سلام سلاممممممممممممممممممممممم   علی تابستون خوبی رو پشت سر گذاشت و اتفاقات خوبی توی تابستون افتاد.که بهترینش اولین سفر علی به مشهد بود که امام رضای مهربون به برکت وجود علی آقا قسمت ماهم کرد که به پابوسش بریم  و خیلی خوب ازمون پذیرایی کرد .  جالبیش اینجا بود که روز حرکت ما دقیقا افتاد ٢٨ مرداد که مصادف بود با دومین سالگرد ازدواجمون. منم کیک پختم که تو قطار جشن بگیریم.و بعد از ظهر همه با هم یعنی ما ٣ نفر با خاله مریم و عمو امین و باباحاجی و مامانی و دایی حسین با یه ون رفتیم ایستگاه قطار دو تا کوپه کنار هم بودیم.شب جشن گرفتیم . شبهای قدر رو مشهد بودیم .پار...
23 شهريور 1390

5 تا 6 ماهگی علی مامان

به نام خدای مهربوووووووووووووووووووووووون   دوباره سلام.اینم از عکسای 5 تا 6 ماهگی علی جون ما:   در اینجا من برای اولین بار توی حموم خودم تهنا تو تشت نششتم و نمیفتم مگه اینکههههههههه بخوام اون اردکه رو بگیرم  که اون وقت مجبورم دستمو ول کنم اون موقع اونوقت حتما میفتم پشششششش اردکه رو بعدا میگیرم.   فرنی خورون شروع میشوددددددددددد: وای که چقد این فرنی خوش مزه است ولی چلا خشیش باژی درمیاری قاشق قاشق بهم میدی مامان؟؟؟ آهان این شد همشو میخوام با هم بخولمممممممممم   پشوورد اینو یکی بمن بگه ممنون میشم واقعا   در اینجا ...
16 مرداد 1390

4 تا 5 ماهگی علی آقا

به نام یگانه آفریننده هستی بخش .به نام اون خدای مهربونی که حضور یک فرشته کوچولورو تو خونه ما بهمون ارزانی داشت.فرشته ای که با خودش نشاط و برکت رو به خونمون آورد.ای خدا شکرت...   سلام سلام سلام   میدونم که اینبار خیلی دیر اومدم .واقعا شرمنده این 2-3 ماهه خیلی سرم شلوغ بود.به جاش با کلی عکس و خاطره اومدم.   تو این چند وقت که وبلاگ پسر گلم بروز نشده کلی کار یاد گرفته و خیلی چیزارو شروع کرده و به قول خودمون اولین های زیادی داشته که به روایت تصویر در ادامه خودش براتون توضیح میده:   هووووراااااااااا من بالاخره خودم تهنای تهنا نششتم.گارشون غذای من چی شد پش؟؟؟؟!! مامان ببین من ...
14 مرداد 1390

واکسن پایان 4 ماهگی

بسم رب   سلام سلام   پسر گلم وارد 5 ماهگی شد و بالاخره شر واکسن 4 ماهگی هم از سرمون کنده شد.پنج شنبه صبح من و مامانی باهم رفتیم و واکسنت رو زدی .   اینقدرا هم که فکر میکردم بد نبود آخه وقتی واکسن 2 ماهگی رو زدی خیلی درد کشیدی و گریه کردی و بعدشم تا 3 -4 روز تب شدید داشتی ولی ایندفه فقط همونجا یه خورده گریه کردی و نق زدی و دیگه تموم شد تا آوردمت خونه خوابیدی وقتیم بیدار شدی شروع کردی غلت زدن و تلاش برای حرکت.انگار نه انگار صبح واکسن زدی . ماشالله به پسر پهلوون من.   قد و وزنتم کنترل شد و طبق معمول مامانی یادش بود که ازت عکس بگیره.دستش ...
20 خرداد 1390

علی قصد داره تا هفته دیگه که چهار ماهش تموم میشه خیلی چیزا یاد بگیره.

به نام خدای بی همتا   غلت زدن نینی 3 ماه و نیمه خوب یا بد؟؟؟؟مسئله این است!    یه پیغام به مامانا: اگر نینیه  شما خیلی زود غلت زدن رو یاد گرفت زیاد هم خوشحال  نشوید. سلام  این علی آقای ما از وقتی یاد گرفته غلت بزنه دیگه کار من دراومده.تا میزارمش زمین بلافاصله غلت میزنه و بعد  تلاش میکنه سینه خیز بره نمیتونه داد میزنه غرمیزنه  منم باید سری برش گردونم و اونم نامردی نمیکنه دوباره بلافاصله برمیگرده و این روند شده کار ما از صبح تا شب.     غلت زدن که بلدم اگه زیپه این پشه بندم میتونستم باز کنم خیلی خوب میشداااا!!   &...
13 خرداد 1390

اولین غلت کامل علی بدون کمک

به نام خداوند قادر   سلاااااااااااااااااااااااااااااااااام سلااااااااااااااااااااام   دیروز یه روز خاص برای علی  و ما بود .اون تونست در سن 3 ماه و 20 روزگی برای اولین  بار و بدون کمک کامل غلت بزنه که هم باعث زوق مرگ شدن ما بود هم خودش تا شب میخندید و خوشحال بود و دائم غلت میزد و خسته هم نمیشد .   علی از صبح نمیدونم چه خوابی دید یا چه احساسی بهش گفت که تو امروز باید تمرین رو شروع کنی و تا شب بتونی غلت کامل رو بزنی.   این اولین چیزی بود که علی برای بدست آوردنش واقعا خودش و بدون  اصرار ما تلاش کرد و خب مفهوم  خواستن توانستن است رو به معنای ...
10 خرداد 1390

علی 2 تا 3 ماهگی

به نام یگانه آفریننده مهربان   سلام سلام پسر گلم .فدات بشه مامان .این چند وقته اینقدر شیرین شدی  و کارای با مزه  میکنی که من حتی وقت ندارم به کارای خونه برسم چه برسه بیام و عکساتو بزارم اینجا.   تو این چند وقته موهات کلی ریخته و داری کچل میشی البته تو همه جوره خوشگل و خوش تیپ و خوش قیافه و دختر کشی  اصلا نگران نباش جیگرم.از حالا حسابی داری تلاش میکنی راه بری تا میگیریمت بغل زور میزنی پاشی حرف زدنم که دیگه نگو .آغون آغون کمترینشه. به میگی آقا میگی . گه میگی.حتی سعی میکنی پشت سر هم حرف بزنی و جملات طولانی بگی و کلیییییی حرف دیگه ! فکر کنم تا دو سه ماه آی...
8 خرداد 1390

شهادت حضرت زهرا(س)

  پرستوی مهاجرم چرا زلانه میروی                        اگر ز لانه میروی چرا شبانه میروی   قرار من شکیب من مهاجر غریب من                      که با کبودی بدن ز تازیانه میروی   کبوتر شکسته پر مرا به همرهت ببر                     چرا بدون همدمت به آشیانه میروی   ...
16 ارديبهشت 1390